اختلاف و تعارضی در قرآن نیست
در «أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ» همزه برای استفهام انکاری توبیخی و فاء برای تفریع است و مطلب را بر کلام سابق درباره منافقان و کافران تفریع میکند و در واقع یک نوع تحدّی است؛ 2. «تَدبَّر» اندیشیدن
نویسنده: یعقوب جعفرینیا
(أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً). (نساء، آیه 82)
«آیا در قرآن نمیاندیشند؟ و اگر از نزد غیر خدا بود، در آن اختلاف بسیاری مییافتند».
قرآن در هر موضوعی که وارد شده، اظهار نظر کرده و مطلبی را با عبارتهای مختلف و گاهی با همان عبارت تکرار کرده، با این حال نمیتوان میان دو مطلب از مطالب آن تناقض پیدا کرد.
یک بشر هر اندازه هم در فنی متخصص باشد، وقتی که کتابی را در فنی تألیف میکند اگر فصلهای آن را در زمانهای مختلف بنویسد، متخصصان دیگری که به آن مراجعه میکنند اختلاف سلیقههای بسیاری در آن میبینند و شاید تناقضها و تضادهایی در آن پیدا کنند.
اگر مدت تألیف کتاب زیاد طول بکشد (به طور مثال بیست سال) و کتاب نه درباره یک موضوع بلکه درباره موضوعهای گوناگون بسیاری تألیف شده باشد و نویسنده آن در حالتهای مختلفی از غم، شادی، جوانی، پیری، بیماری، تندرستی و در بحرانهای مهمی که برای او پیش آمده آن را بنویسد، بخشهای مختلف با همدیگر هماهنگ نخواهند بود و نویسنده دچار تضادها و تناقضهای بسیاری خواهد شد.
به طور مثال شاعران بزرگ و معروف را در نظر بگیرید. آیا شعرهایی که در جوانی و اوایل کار سرودهاند با شعرهایی که در دوران پختگی و کسب تجربههای فراوان سرودهاند یکی است؟
ولی قرآن از هماهنگی، استحکام و اتقان عجیبی برخوردار است. میدانیم که آیات قرآن در طول بیست و سه سال آن هم در حالتهای مختلف نازل شده است. بعضی از آیات در حال جنگ و شدت بحران، بعضی دیگر در زمان صلح و آرامش، بعضی در اوایل کار پیامبر آمده که دوران غربت و بیکسی اسلام بود و بعضی دیگر در مدینه و یا پس از فتح مکه و دوران اقتدار اسلام نازل شده و پیامبر آن آیات را از چهل سالگی تا شصت و سه سالگی بر مردم خوانده است.
با این وجود، آیههای مکی به همان نسبت آیات مدنی محکم و متقن است همچنین آیاتی که در سختیها فرود آمده از نظر اعجاز به همان درجه از اعجاز آیاتی است که در هنگام فراغت و آسایش نازل شدهاند.
منظور از نبودن اختلاف در قرآن، نفی تناقض میان مطالب قرآن و موضوعات مطرح شده در آن است؛ ولی در قرآن اختلافاتی مانند کوتاهی و بلندی آیات، قرائتهای مختلف و یا درجه فصاحت و بلاغت آیات وجود دارد ولی اینها دلیل بر سستی و ضعف آن نیست. همچنین وجود ناسخ و منسوخ در قرآن ربطی به وجود اختلاف در آیات ندارد؛ زیرا آیات منسوخ از نظر معنا کنار گذاشته شدهاند چون موقتی بوده و آن مدت به پایان رسیده است. بنابراین آیههای منسوخ را نمیتوان در مقابل آیات ناسخ قرار داد؛ زیرا آن آیات، دیگر دارای حکم معتبر نیستند و از اول برای مدت معینی نازل شده بودند وقتی آن مدت تمام شد، دیگر نباید آنها را با آیههای ناسخ در عرض هم قرار داد.
آیاتی که عمومیت دارند و بعضی از آیات آنها را تخصیص میدهند نیز میان هم اختلاف و تناقض ندارند بلکه وجود متخصص دلیل بر آن است که از اول عمومیت عام مد نظر نبوده است.
پس با وجود این که آیات قرآن در مقاطع مختلف و حالتهای گوناگون و در بیست و سه سال نازل شده است، هیچگونه تضاد و تناقضی میان آیات و مطالب آن وجود ندارد و این خود از نشانههای بارز حقانیت قرآن است و دلالت بر این دارد که قرآن از جانب آفریدگار جهان نازل شده است. خداوند در این آیه با نبودن اختلاف و تعارض در قرآن مبارزطلبی میکند و این مطلب را دلیل بر اعجاز کتابش معرفی مینماید.
این مبارزهطلبی مربوط به کتابهایی است که موضوع آن همانند موضوع قرآن درباره مسایل انسانی، فکری و تربیتی است و اگر در برخی از کتابهای ریاضی و علوم طبیعی اختلافی وجود نداشته باشد، از فرض مسئله خارج است.
با بررسی سیر تاریخی طرح این موضوع، معلوم میشود که از همان قرنهای اولیه، کسانی درباره آیاتی از قرآن که به ظاهر در اختلاف و تعارض هستند، پرسشهایی را مطرح کردهاند و پاسخهای لازم را هم گرفتهاند. از جمله در چند روایت پرسشهایی در این باره امیر مؤمنان (علیه السلام) شده و در روایتی هم از ابنعباس چنین پرسشهایی آمده است.
شیخ صدوق نقل میکند که مردی نزد امیر مؤمنان (علیه السلام) آمد و درباره قرآن اظهار شک و تردید کرد و آیاتی را که به نظر او با هم متعارض مینمود، مطرح کرد و امیر مؤمنان (علیه السلام) با سعه صدر به همه آنها پاسخ داد به گونهای که در نهایت، آن مرد گفت: یا امیرمؤمنان (علیه السلام) مشکل مرا حل کردی، خداوند مشکل تو را حل کند و عقده مرا گشودی خداوند پاداش بزرگی به تو دهد. (1)
همچنین طبرسی نقل میکند که یکی از زنادقه نزد امیر مؤمنان (علیه السلام) آمد و گفت: اگر در قرآن اختلاف و تناقض نبود، من به دین شما ایمان میآوردم. حضرت فرمود: آن چیست؟ و زندیق آیههای گوناگونی را مطرح کرد و حضرت همه را پاسخ داد. (2)
در روایتی هم نقل شده که از ابنعباس درباره آن روز طولانی که در قرآن یک بار با تعبیر «الف سنة» و بار دیگر با تعبیر «خمسین الف سنة» از آن یاد شده، پرسیدند و او اظهار بیاطلاعی کرد و گفت: آنها دو روزند که خدا در کتاب خود ذکر کرده و من چیزی را که نمیدانم درباره کتاب خدا نمیگویم. (3)
در طول تاریخ، دشمنان اسلام به خصوص کشیشان مسیحی تلاش کردهاند که بعضی از آیات قرآن را با بعضی دیگر در تعارض نشان دهند و به این وسیله در دعوتهای تبشیری خود، مسلمانان را به شک و تردید اندازند.
یکی از اقدامات آنها در این زمینه، ترجمه غلط و مغرضانه قرآن کریم به زبانهای لاتینی و انگلیسی توسط کلیسا بود که با هدف تضعیف قرآن انجام میشد تا این فکر را القا کنند که در قرآن مطالب ضد و نقیضی وجود دارد. اکنون ترجمههای نادرستی از قرآن در دست است که در قرنهای پانزدهم و شانزدهم میلادی با همان هدف صورت گرفته بود؛ همچنین در کشورهای آفریقایی، قرآن با همان شیوه توسط کشیشها به زبانهای محلی ترجمه شد تا میان مسلمانان شک و تردید و میان مسیحیان نفرت ایجاد کنند.
ما امروز هم شاهدیم که در برخی از مجلهها، شبکههای تلویزیونی و اینترنتی متعلق به مسیحیان، همان شیوه دنبال میشود و جالب این است که اینها سؤالاتی را مطرح میکنند که دانشمندان اسلامی و مفسران قرآن خود آنها را مطرح کرده و پاسخهای لازم را دادهاند. چنین به نظر میرسد که کشیشان آنها را از همین کتابهای اسلامی گرفته و پاسخها را حذف کردهاند.
در آیه مورد بحث، ضمن بیان این که در قرآن اختلافی وجود ندارد، روش رسیدن به این حقیقت را هم ارایه میدهد و آن تدبر در آیات است؛ یعنی اگر در نگاه اول میان آیات تعارضی به نظر برسد، پس از تدبر و فهم درست آیات، این تعارض ظاهری برطرف خواهد شد. قرآن برای نشان دادن اهمیت تدبر برای رسیدن به این حقیقت، امر به تدبر را به صورت استفهام انکاری مطرح میکند که دلالت بر تأکید فراوان دارد: (أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً).
روایتی از امام حسن عسکری (علیه السلام) نقل شده که در این زمینه میتواند بسیار راهگشا باشد. ابنشهر آشوب (4) به روایت از کتاب التبدیل و التحریف تألیف ابوالقاسم کوفی مینویسد:
یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف عرب در عصر خود کتابی درباره تناقض قرآن تألیف کرد و کسی را در جریان کار خود نگذاشت. روزی یکی از شاگردان او نزد امام عسکری (علیه السلام) آمد. امام به او فرمود:
آیا در میان شما کسی نیست تا استادتان را از آنچه درباره قرآن انجام میدهد باز دارد؟ او گفت: ما شاگرد او هستیم چگونه میتوانیم درباره این موضوع یا غیر آن به او اعتراض کنیم؟ امام به او گفت: اگر چیزی بگویم به کندی میگویی؟ آن مرد گفت: آری، امام فرمود: پیش او برو و از وی بپرس: آیا به نظر شما ممکن است منظور قرآن غیر از آن معانی باشد که شما گمان کرده و پذیرفتهاید؟ خواهد گفت: ممکن است؛ زیرا او اهل فهم است. بعد بگو: چه میدانی؟ شاید همان گونه که امکان آن را پذیرفتی مراد قرآن غیر از آن باشد که تو میفهمی و آن سخنان برای معانی دیگری به کار گرفته شده باشد. آن مرد نزد کندی آمد و سخنان امام را به او گفت. کندی که این مسئله را در سخن، امری محتمل و از نظر عقلی جایز میدانست گفت: قسم میخورم که این کلام از تو نیست. آن مرد گفت: این سخنان از ابو محمد عسکری (علیه السلام) است. کندی گفت: هم اکنون پیش او میروم که این امر جز از این خاندان برنمیآید، آن گاه آتش طلبید و همه آنچه را که نوشته بود سوزاند.
درباره چنین آیاتی که به ظاهر با هم متعارض مینماید، مفسران در ذیل آیات مطرح شده بحثهای مفصلی کرده و رفع اشکال نمودهاند. علاوه بر آن برخی از دانشمندان اسلامی کتابهای مستقلی در این موضوع نگاشتهاند که تلخیص البیان و حقائق التأویل هر دو از سید رضی و تأویل مشکل القرآن از ابنقتیبه در این شمار است. ابنقتیبه در مقدمه کتاب خود به بدفهمی یا غرضورزی کسانی که اشکالاتی درباره قرآن مطرح کردهاند اشاره میکند و تمام اشکالاتی را که درباره آیات قرآنی عنوان میشود را ناشی از بیتوجهی به معنای واقعی کلام خدا میداند. (5)
درباره این موضوع افزون بر متقدمان، متأخران نیز کتابهای مستقلی نوشتهاند که از آثار مفید در این موضوع میتوان از کتاب دفع ایهام الاضطراب عن آیات الکتاب نوشته شنقیطی صاحب تفسیر اضواء البیان (متوفی 1393 ه) نام برد که به ترتیب سورهها پیش رفته است.
(قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَاداً ذلِکَ رَبُّ الْعَالَمِینَ * وَ جَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ مِنْ فَوْقِهَا وَ بَارَکَ فِیهَا وَ قَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِینَ * ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَ هِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ * فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحَى فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا ....) فصلت، آیه 9- 12).
«بگو: آیا این شمایید که واقعاً به آن کسی که زمین را در دو روز آفرید، کفر میروزید و برای او همتایانی قرار میدهید؟ این است پروردگار جهانیان؛ * و در زمین، از فراز آن کوهها نهاد و در آن خیر فراوان پدید آورد، و مواد خوراکی آن را در چهار روز اندازهگیری کرد که برای خواهندگان، درست (و متناسب با نیازهایشان) است. سپس آهنگ آفرینش آسمان کرد، و آن بخاری بود. پس به آن و به زمین فرمود: «خواه یا ناخواه بیایید». آن دو گفتند: فرمانپذیر آمدیم. * پس آنها را [به صورت] هفت آسمان، در دو روز مقرّر داشت و در هر آسمانی کار [مربوط به] آن را وحی فرمود».
میگویند: طبق این آیات، زمین در دو روز آفریده شده و در چهار روز هم سامان یافته و در دو روز هم آسمانها آفریده شده که در مجموع هشت روز میشود.
در توضیح این آیه برخی از مفسران گفتهاند: «اربعة ایّام» با در نظر گرفتن «یومین» است که در آیه قبلی آمده و در واقع زمین در دو روز آفریده شده و در دو روز هم سامان دهی و تقدیر اقوات صورت گرفته که جمع آنها چهار روز میشود و در دو روز هم آسمانها آفریده شده است که در مجموع شش روز میشود. این نوع سخن گفتن و جمع میان دو عدد به این صورت در کلام عرب معمول است و به گفته زمخشری، به آن «فذلکه» میگویند. (6)
به نظر علامه طباطبایی، منظور از اربعة ایام، چهار فصل سال است که برای مقدر نمودن روزیها لازم است. ایشان توضیح میدهد که آیاتی که در آنها شش روز ذکر شده مربوط به مجرد آفرینش آسمانها و زمین است؛ اما در آیات سوره فصلت علاوه بر آن، ساماندهی و مقدر نمودن روزیها هم مورد نظر است. (7)
2. قرآن کریم از فرود آمدن فرشتگان در جنگ بدر برای کمک به مسلمانان خبر داد؛ ولی تعداد فرشتگان در یک سوره هزار، در سوره دیگر سه هزار و حتی پنج هزار نفر ذکر شده است:
(إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُرْدِفِینَ)؛ (انفال، آیه 9) «هنگامی که از پروردگارتان کمک میخواستید پس او شما را اجابت نمود که من شما را به وسیله هزار فرشته صف بسته یاری میکنم.»
طبق این آیه که مربوط به جنگ بدر است، شماره فرشتگانی که به کمک مسلمانان آمدهاند هزار فرشته بوده است؛ ولی در آیهای که میخوانیم تعداد فرشتگان شرکت کننده در جنگ بدر به سه هزار میرسد و وعده پنج هزار فرشته هم داده میشود:
(وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ * إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُنْزَلِینَ *بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ)؛ (آل عمران، آیه 123- 125) «و همانا خداوند شما را در بدر کمک کرد در حالی که شما ناتوان بودید. پس از خدا پروا کنید، شاید که شکرگزار باشید. هنگامی که به مؤمنان میگفتی آیا برای شما کفایت نمیکند که خداوند به وسیله سه هزار فرشته نازل شده شما را یاری کند؟ بلی، اگر صبر کنید و تقوا داشته باشید و دشمنان در این هجوم خود به شما بتازند پروردگارتان شما را به وسیله پنج هزار فرشته نشانگذار کمک خواهد کرد».
با توجه به اختلاف فرشتگان در دو آیه بعضی از مفسران حداکثر را گرفته و گفتهاند پنج هزار فرشته در جنگ بدر شرکت کردند و بعضی از آنان همه را جمعبندی کرده و تعداد فرشتگان حاضر در آن جنگ را به هشت هزار رسانیدهاند. (8)
ولی ما تصور میکنیم که تعداد فرشتگان حاضر در جنگ، همان هزار فرشته بودهاند و در آیه آل عمران تصریح نشده است که سه هزار یا پنج هزار فرشته در جنگ شرکت کردهاند؛ بلکه لحن آیه به گونهای است که مسلمانان بدانند که در صورت لزوم، تعداد فرشتگان به سه هزار و حتی پنج هزار افزایش خواهد یافت.
مرحوم علامه طباطبایی در توضیح این مطلب بیان دیگری دارد. به عقیده ایشان کلمه «مُردِفین» که در سوره انفال آمده بیانگر این است که این هزار فرشته در ردیف و پشت سر فرشتگان دیگر بودهاند. بنابراین، دو آیه با هم منافاتی ندارند. (9)
3. در برخی از آیات گفته شده که انسان در روز قیامت مورد سئوال قرار خواهد گرفت، مانند:
(فَوَ رَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ)؛ (حجر، آیه 92و 93) پس سوگند به پروردگارت که از همه آنان خواهیم پرسید از آنچه انجام میدادند.» و دیگر آیات مانند: اعراف، آیه 6؛ عنکبوت، آیه 13؛ صافّات، آیه 24.
در برخی از آیات تصریح شده که در قیامت از گنهکاران سئوال نخواهد شد، مانند: (فَیَوْمَئِذٍ لاَ یُسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لاَ جَانٌ)؛ (رحمان، آیه 39) در آن روز، هیچ انس و جنّی از گناهش پرسیده نشود». و دیگر آیات نظیر: مؤمنون، آیه 101 و انبیاء، آیه 78.
در توضیح مطلب میگوییم: این گروه از آیات با یکدیگر هیچگونه تعارض و منافاتی ندارند؛ زیرا تعارض و تناقض مشروط به وحدت زمان و مکان است، در حالی که هر گروه از این آیات مربوط به زمان و مکان خاصی است و در روز قیامت توقفگاههای گوناگونی است که هر کدام ویژگی خاص خود را دارند، در یک توقفگاه گنهکاران مورد بازخواست قرار خواهند گرفت و در توقفگاه دیگر چنین نخواهد بود.
جعفرینیا، یعقوب، (1394)، تفسیر آیات مشکل قرآن، قم: پژوهشگاه بینالمللی المصطفی، چاپ اول.
«آیا در قرآن نمیاندیشند؟ و اگر از نزد غیر خدا بود، در آن اختلاف بسیاری مییافتند».
لغت و اعراب
1. در «أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ» همزه برای استفهام انکاری توبیخی و فاء برای تفریع است و مطلب را بر کلام سابق درباره منافقان و کافران تفریع میکند و در واقع یک نوع تحدّی است؛ 2. «تَدبَّر» اندیشیدن برای رسیدن به عمق مطلب است که از «دبر» مشتق شده که به معنای پشت و دنباله است. گویا با تدبّر؛ دنباله و عاقبت کار و آنچه در پشت مطلب وجود دارد، به دست میآید؛ 3. واو در «ولو کان» برای عطف بر جمله استفهامیه و یا حالیه است و جمله حال برای قرآن است؛ 4. «کثیرا» صفت برای «اختلاف» است و مربوط به کلامی غیر از کلام خداست. منظور این است که در کلام غیر خدا اختلافهای بسیاری یافت میشود و این در حالی است که در کلام خدا اختلاف اندکی هم نیست. منظور از نبودن اختلاف در قرآن، نفی تناقض میان مطالب قرآن و موضوعات مطرح شده در آن است؛ ولی در قرآن اختلافاتی مانند کوتاهی و بلندی آیات، قرائتهای مختلف و یا درجه فصاحت و بلاغت آیات وجود دارد ولی اینها دلیل بر سستی و ضعف آن نیست.تفسیر
1. نبودن اختلاف و تعارض در آیات قرآن
با وجود تنوع و گستردگی مطالب قرآن، یکی از امتیازها و حتی وجوه اعجاز قرآن، نبودن اختلاف و تناقض در آن است.قرآن در هر موضوعی که وارد شده، اظهار نظر کرده و مطلبی را با عبارتهای مختلف و گاهی با همان عبارت تکرار کرده، با این حال نمیتوان میان دو مطلب از مطالب آن تناقض پیدا کرد.
یک بشر هر اندازه هم در فنی متخصص باشد، وقتی که کتابی را در فنی تألیف میکند اگر فصلهای آن را در زمانهای مختلف بنویسد، متخصصان دیگری که به آن مراجعه میکنند اختلاف سلیقههای بسیاری در آن میبینند و شاید تناقضها و تضادهایی در آن پیدا کنند.
اگر مدت تألیف کتاب زیاد طول بکشد (به طور مثال بیست سال) و کتاب نه درباره یک موضوع بلکه درباره موضوعهای گوناگون بسیاری تألیف شده باشد و نویسنده آن در حالتهای مختلفی از غم، شادی، جوانی، پیری، بیماری، تندرستی و در بحرانهای مهمی که برای او پیش آمده آن را بنویسد، بخشهای مختلف با همدیگر هماهنگ نخواهند بود و نویسنده دچار تضادها و تناقضهای بسیاری خواهد شد.
به طور مثال شاعران بزرگ و معروف را در نظر بگیرید. آیا شعرهایی که در جوانی و اوایل کار سرودهاند با شعرهایی که در دوران پختگی و کسب تجربههای فراوان سرودهاند یکی است؟
ولی قرآن از هماهنگی، استحکام و اتقان عجیبی برخوردار است. میدانیم که آیات قرآن در طول بیست و سه سال آن هم در حالتهای مختلف نازل شده است. بعضی از آیات در حال جنگ و شدت بحران، بعضی دیگر در زمان صلح و آرامش، بعضی در اوایل کار پیامبر آمده که دوران غربت و بیکسی اسلام بود و بعضی دیگر در مدینه و یا پس از فتح مکه و دوران اقتدار اسلام نازل شده و پیامبر آن آیات را از چهل سالگی تا شصت و سه سالگی بر مردم خوانده است.
با این وجود، آیههای مکی به همان نسبت آیات مدنی محکم و متقن است همچنین آیاتی که در سختیها فرود آمده از نظر اعجاز به همان درجه از اعجاز آیاتی است که در هنگام فراغت و آسایش نازل شدهاند.
منظور از نبودن اختلاف در قرآن، نفی تناقض میان مطالب قرآن و موضوعات مطرح شده در آن است؛ ولی در قرآن اختلافاتی مانند کوتاهی و بلندی آیات، قرائتهای مختلف و یا درجه فصاحت و بلاغت آیات وجود دارد ولی اینها دلیل بر سستی و ضعف آن نیست. همچنین وجود ناسخ و منسوخ در قرآن ربطی به وجود اختلاف در آیات ندارد؛ زیرا آیات منسوخ از نظر معنا کنار گذاشته شدهاند چون موقتی بوده و آن مدت به پایان رسیده است. بنابراین آیههای منسوخ را نمیتوان در مقابل آیات ناسخ قرار داد؛ زیرا آن آیات، دیگر دارای حکم معتبر نیستند و از اول برای مدت معینی نازل شده بودند وقتی آن مدت تمام شد، دیگر نباید آنها را با آیههای ناسخ در عرض هم قرار داد.
آیاتی که عمومیت دارند و بعضی از آیات آنها را تخصیص میدهند نیز میان هم اختلاف و تناقض ندارند بلکه وجود متخصص دلیل بر آن است که از اول عمومیت عام مد نظر نبوده است.
پس با وجود این که آیات قرآن در مقاطع مختلف و حالتهای گوناگون و در بیست و سه سال نازل شده است، هیچگونه تضاد و تناقضی میان آیات و مطالب آن وجود ندارد و این خود از نشانههای بارز حقانیت قرآن است و دلالت بر این دارد که قرآن از جانب آفریدگار جهان نازل شده است. خداوند در این آیه با نبودن اختلاف و تعارض در قرآن مبارزطلبی میکند و این مطلب را دلیل بر اعجاز کتابش معرفی مینماید.
این مبارزهطلبی مربوط به کتابهایی است که موضوع آن همانند موضوع قرآن درباره مسایل انسانی، فکری و تربیتی است و اگر در برخی از کتابهای ریاضی و علوم طبیعی اختلافی وجود نداشته باشد، از فرض مسئله خارج است.
2. سیر تاریخی بحث عدم تعارض در آیات
در طول تاریخ، برخی از دشمنان اسلام، آیاتی از قرآن را مطرح کردهاند و مدّعی شدهاند که میان آنها و برخی دیگر از آیات تعارض وجود دارد.با بررسی سیر تاریخی طرح این موضوع، معلوم میشود که از همان قرنهای اولیه، کسانی درباره آیاتی از قرآن که به ظاهر در اختلاف و تعارض هستند، پرسشهایی را مطرح کردهاند و پاسخهای لازم را هم گرفتهاند. از جمله در چند روایت پرسشهایی در این باره امیر مؤمنان (علیه السلام) شده و در روایتی هم از ابنعباس چنین پرسشهایی آمده است.
شیخ صدوق نقل میکند که مردی نزد امیر مؤمنان (علیه السلام) آمد و درباره قرآن اظهار شک و تردید کرد و آیاتی را که به نظر او با هم متعارض مینمود، مطرح کرد و امیر مؤمنان (علیه السلام) با سعه صدر به همه آنها پاسخ داد به گونهای که در نهایت، آن مرد گفت: یا امیرمؤمنان (علیه السلام) مشکل مرا حل کردی، خداوند مشکل تو را حل کند و عقده مرا گشودی خداوند پاداش بزرگی به تو دهد. (1)
همچنین طبرسی نقل میکند که یکی از زنادقه نزد امیر مؤمنان (علیه السلام) آمد و گفت: اگر در قرآن اختلاف و تناقض نبود، من به دین شما ایمان میآوردم. حضرت فرمود: آن چیست؟ و زندیق آیههای گوناگونی را مطرح کرد و حضرت همه را پاسخ داد. (2)
در روایتی هم نقل شده که از ابنعباس درباره آن روز طولانی که در قرآن یک بار با تعبیر «الف سنة» و بار دیگر با تعبیر «خمسین الف سنة» از آن یاد شده، پرسیدند و او اظهار بیاطلاعی کرد و گفت: آنها دو روزند که خدا در کتاب خود ذکر کرده و من چیزی را که نمیدانم درباره کتاب خدا نمیگویم. (3)
در طول تاریخ، دشمنان اسلام به خصوص کشیشان مسیحی تلاش کردهاند که بعضی از آیات قرآن را با بعضی دیگر در تعارض نشان دهند و به این وسیله در دعوتهای تبشیری خود، مسلمانان را به شک و تردید اندازند.
یکی از اقدامات آنها در این زمینه، ترجمه غلط و مغرضانه قرآن کریم به زبانهای لاتینی و انگلیسی توسط کلیسا بود که با هدف تضعیف قرآن انجام میشد تا این فکر را القا کنند که در قرآن مطالب ضد و نقیضی وجود دارد. اکنون ترجمههای نادرستی از قرآن در دست است که در قرنهای پانزدهم و شانزدهم میلادی با همان هدف صورت گرفته بود؛ همچنین در کشورهای آفریقایی، قرآن با همان شیوه توسط کشیشها به زبانهای محلی ترجمه شد تا میان مسلمانان شک و تردید و میان مسیحیان نفرت ایجاد کنند.
ما امروز هم شاهدیم که در برخی از مجلهها، شبکههای تلویزیونی و اینترنتی متعلق به مسیحیان، همان شیوه دنبال میشود و جالب این است که اینها سؤالاتی را مطرح میکنند که دانشمندان اسلامی و مفسران قرآن خود آنها را مطرح کرده و پاسخهای لازم را دادهاند. چنین به نظر میرسد که کشیشان آنها را از همین کتابهای اسلامی گرفته و پاسخها را حذف کردهاند.
در آیه مورد بحث، ضمن بیان این که در قرآن اختلافی وجود ندارد، روش رسیدن به این حقیقت را هم ارایه میدهد و آن تدبر در آیات است؛ یعنی اگر در نگاه اول میان آیات تعارضی به نظر برسد، پس از تدبر و فهم درست آیات، این تعارض ظاهری برطرف خواهد شد. قرآن برای نشان دادن اهمیت تدبر برای رسیدن به این حقیقت، امر به تدبر را به صورت استفهام انکاری مطرح میکند که دلالت بر تأکید فراوان دارد: (أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً).
روایتی از امام حسن عسکری (علیه السلام) نقل شده که در این زمینه میتواند بسیار راهگشا باشد. ابنشهر آشوب (4) به روایت از کتاب التبدیل و التحریف تألیف ابوالقاسم کوفی مینویسد:
یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف عرب در عصر خود کتابی درباره تناقض قرآن تألیف کرد و کسی را در جریان کار خود نگذاشت. روزی یکی از شاگردان او نزد امام عسکری (علیه السلام) آمد. امام به او فرمود:
آیا در میان شما کسی نیست تا استادتان را از آنچه درباره قرآن انجام میدهد باز دارد؟ او گفت: ما شاگرد او هستیم چگونه میتوانیم درباره این موضوع یا غیر آن به او اعتراض کنیم؟ امام به او گفت: اگر چیزی بگویم به کندی میگویی؟ آن مرد گفت: آری، امام فرمود: پیش او برو و از وی بپرس: آیا به نظر شما ممکن است منظور قرآن غیر از آن معانی باشد که شما گمان کرده و پذیرفتهاید؟ خواهد گفت: ممکن است؛ زیرا او اهل فهم است. بعد بگو: چه میدانی؟ شاید همان گونه که امکان آن را پذیرفتی مراد قرآن غیر از آن باشد که تو میفهمی و آن سخنان برای معانی دیگری به کار گرفته شده باشد. آن مرد نزد کندی آمد و سخنان امام را به او گفت. کندی که این مسئله را در سخن، امری محتمل و از نظر عقلی جایز میدانست گفت: قسم میخورم که این کلام از تو نیست. آن مرد گفت: این سخنان از ابو محمد عسکری (علیه السلام) است. کندی گفت: هم اکنون پیش او میروم که این امر جز از این خاندان برنمیآید، آن گاه آتش طلبید و همه آنچه را که نوشته بود سوزاند.
درباره چنین آیاتی که به ظاهر با هم متعارض مینماید، مفسران در ذیل آیات مطرح شده بحثهای مفصلی کرده و رفع اشکال نمودهاند. علاوه بر آن برخی از دانشمندان اسلامی کتابهای مستقلی در این موضوع نگاشتهاند که تلخیص البیان و حقائق التأویل هر دو از سید رضی و تأویل مشکل القرآن از ابنقتیبه در این شمار است. ابنقتیبه در مقدمه کتاب خود به بدفهمی یا غرضورزی کسانی که اشکالاتی درباره قرآن مطرح کردهاند اشاره میکند و تمام اشکالاتی را که درباره آیات قرآنی عنوان میشود را ناشی از بیتوجهی به معنای واقعی کلام خدا میداند. (5)
درباره این موضوع افزون بر متقدمان، متأخران نیز کتابهای مستقلی نوشتهاند که از آثار مفید در این موضوع میتوان از کتاب دفع ایهام الاضطراب عن آیات الکتاب نوشته شنقیطی صاحب تفسیر اضواء البیان (متوفی 1393 ه) نام برد که به ترتیب سورهها پیش رفته است.
3. بررسی نمونههایی از آیات قرآن که به ظاهر با هم متعارض مینماید
1. در هفت آیه از قرآن (اعراف، آیه 54؛ یونس، آیه 3؛ هود، آیه 7 و...) به صراحت گفته شده که آسمانها و زمین در شش روز آفریده شدهاند (....خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ....) ولی در آیاتی از سوره فصّلت تعداد این روزها هشت روز آمده است:(قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَاداً ذلِکَ رَبُّ الْعَالَمِینَ * وَ جَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ مِنْ فَوْقِهَا وَ بَارَکَ فِیهَا وَ قَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِینَ * ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَ هِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ * فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحَى فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا ....) فصلت، آیه 9- 12).
«بگو: آیا این شمایید که واقعاً به آن کسی که زمین را در دو روز آفرید، کفر میروزید و برای او همتایانی قرار میدهید؟ این است پروردگار جهانیان؛ * و در زمین، از فراز آن کوهها نهاد و در آن خیر فراوان پدید آورد، و مواد خوراکی آن را در چهار روز اندازهگیری کرد که برای خواهندگان، درست (و متناسب با نیازهایشان) است. سپس آهنگ آفرینش آسمان کرد، و آن بخاری بود. پس به آن و به زمین فرمود: «خواه یا ناخواه بیایید». آن دو گفتند: فرمانپذیر آمدیم. * پس آنها را [به صورت] هفت آسمان، در دو روز مقرّر داشت و در هر آسمانی کار [مربوط به] آن را وحی فرمود».
میگویند: طبق این آیات، زمین در دو روز آفریده شده و در چهار روز هم سامان یافته و در دو روز هم آسمانها آفریده شده که در مجموع هشت روز میشود.
در توضیح این آیه برخی از مفسران گفتهاند: «اربعة ایّام» با در نظر گرفتن «یومین» است که در آیه قبلی آمده و در واقع زمین در دو روز آفریده شده و در دو روز هم سامان دهی و تقدیر اقوات صورت گرفته که جمع آنها چهار روز میشود و در دو روز هم آسمانها آفریده شده است که در مجموع شش روز میشود. این نوع سخن گفتن و جمع میان دو عدد به این صورت در کلام عرب معمول است و به گفته زمخشری، به آن «فذلکه» میگویند. (6)
به نظر علامه طباطبایی، منظور از اربعة ایام، چهار فصل سال است که برای مقدر نمودن روزیها لازم است. ایشان توضیح میدهد که آیاتی که در آنها شش روز ذکر شده مربوط به مجرد آفرینش آسمانها و زمین است؛ اما در آیات سوره فصلت علاوه بر آن، ساماندهی و مقدر نمودن روزیها هم مورد نظر است. (7)
2. قرآن کریم از فرود آمدن فرشتگان در جنگ بدر برای کمک به مسلمانان خبر داد؛ ولی تعداد فرشتگان در یک سوره هزار، در سوره دیگر سه هزار و حتی پنج هزار نفر ذکر شده است:
(إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُرْدِفِینَ)؛ (انفال، آیه 9) «هنگامی که از پروردگارتان کمک میخواستید پس او شما را اجابت نمود که من شما را به وسیله هزار فرشته صف بسته یاری میکنم.»
طبق این آیه که مربوط به جنگ بدر است، شماره فرشتگانی که به کمک مسلمانان آمدهاند هزار فرشته بوده است؛ ولی در آیهای که میخوانیم تعداد فرشتگان شرکت کننده در جنگ بدر به سه هزار میرسد و وعده پنج هزار فرشته هم داده میشود:
(وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ * إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُنْزَلِینَ *بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ)؛ (آل عمران، آیه 123- 125) «و همانا خداوند شما را در بدر کمک کرد در حالی که شما ناتوان بودید. پس از خدا پروا کنید، شاید که شکرگزار باشید. هنگامی که به مؤمنان میگفتی آیا برای شما کفایت نمیکند که خداوند به وسیله سه هزار فرشته نازل شده شما را یاری کند؟ بلی، اگر صبر کنید و تقوا داشته باشید و دشمنان در این هجوم خود به شما بتازند پروردگارتان شما را به وسیله پنج هزار فرشته نشانگذار کمک خواهد کرد».
با توجه به اختلاف فرشتگان در دو آیه بعضی از مفسران حداکثر را گرفته و گفتهاند پنج هزار فرشته در جنگ بدر شرکت کردند و بعضی از آنان همه را جمعبندی کرده و تعداد فرشتگان حاضر در آن جنگ را به هشت هزار رسانیدهاند. (8)
ولی ما تصور میکنیم که تعداد فرشتگان حاضر در جنگ، همان هزار فرشته بودهاند و در آیه آل عمران تصریح نشده است که سه هزار یا پنج هزار فرشته در جنگ شرکت کردهاند؛ بلکه لحن آیه به گونهای است که مسلمانان بدانند که در صورت لزوم، تعداد فرشتگان به سه هزار و حتی پنج هزار افزایش خواهد یافت.
مرحوم علامه طباطبایی در توضیح این مطلب بیان دیگری دارد. به عقیده ایشان کلمه «مُردِفین» که در سوره انفال آمده بیانگر این است که این هزار فرشته در ردیف و پشت سر فرشتگان دیگر بودهاند. بنابراین، دو آیه با هم منافاتی ندارند. (9)
3. در برخی از آیات گفته شده که انسان در روز قیامت مورد سئوال قرار خواهد گرفت، مانند:
(فَوَ رَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ)؛ (حجر، آیه 92و 93) پس سوگند به پروردگارت که از همه آنان خواهیم پرسید از آنچه انجام میدادند.» و دیگر آیات مانند: اعراف، آیه 6؛ عنکبوت، آیه 13؛ صافّات، آیه 24.
در برخی از آیات تصریح شده که در قیامت از گنهکاران سئوال نخواهد شد، مانند: (فَیَوْمَئِذٍ لاَ یُسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لاَ جَانٌ)؛ (رحمان، آیه 39) در آن روز، هیچ انس و جنّی از گناهش پرسیده نشود». و دیگر آیات نظیر: مؤمنون، آیه 101 و انبیاء، آیه 78.
در توضیح مطلب میگوییم: این گروه از آیات با یکدیگر هیچگونه تعارض و منافاتی ندارند؛ زیرا تعارض و تناقض مشروط به وحدت زمان و مکان است، در حالی که هر گروه از این آیات مربوط به زمان و مکان خاصی است و در روز قیامت توقفگاههای گوناگونی است که هر کدام ویژگی خاص خود را دارند، در یک توقفگاه گنهکاران مورد بازخواست قرار خواهند گرفت و در توقفگاه دیگر چنین نخواهد بود.
نمایش پی نوشت ها:
1. شیخ صدوق، التوحید، ص 255. آیاتی که مرد پرسنده مطرح کرد وپاسخهایی که امیر مؤمنان (علیه السلام) به یک یک آنها داد، در متن روایت ذکر شده است، رجوع شود.
2. احتجاج، ج1، ص 358. در این روایت هم متن آیات آمده است.
3. جلالالدین عبدالرحمان، سیوطی، الدرالمنثور، ج5، ص 172. به زودی درباره این دو تعبیر بحث خواهیم کرد.
4. محمد بن موفق خوارزمی، المناقب، ج4، ص 424.
5. عبدالله بن مسلم ابن قتیبه، تأویل مشکل القرآن، ص 23.
6. الکشّاف، ج4، ص 188.
7. المیزان، ج17، ص 364.
8. محمد بن حسن طوسی، تفسیر التبیان، ج5، ص99.
9. المیزان، ج4، ص 6.
جعفرینیا، یعقوب، (1394)، تفسیر آیات مشکل قرآن، قم: پژوهشگاه بینالمللی المصطفی، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}